خبرنامه جمعیت داوطلبان سبز‎ (شماره ۵۹)

خبرنامه الکترونیکی جمعیت داوطلبان سبز‎
شماره ۵۹- تاریخ: شنبه ۱۳۹۳/۱۲/۹‎

لطفا نظرات و پیشنهادات خود را درباره این خبرنامه به پست الکترونیکی  info@greenvolunteers.ir  ارسال فرمایید.


***  از گوشه و کنار زیستکره  ***

«خشکسالی»، «بیابان‌های عراق و سوریه» و «خشکاندن بخشی از تالاب هورالعظیم»؛ اینها اکنون به‌عنوان عوامل اصلی پدیده ریزگردها و گرد و غبارهایی مطرح هستند که زندگی را بر ساکنان یک چهارم پهنه ایران سخت کرده است. کسی با قاطعیت نمی‌تواند بگوید که کدام عامل بیشترین نقش را در وقوع بحران ریزگردها دارد اما یک نکته برای همه اکنون آشکار است؛ این بحران از زمانی تبدیل به یک معضل مستمر شده که دستکاری‌ها و دخالت‌های انسانی در بستر تالاب هورالعظیم شدت گرفته است.


خوزستان این روزها درگیر بلایی طبیعی است. بلایی که این بار طبیعت نه به تنهایی بلکه به واسطه سوء مدیریت انسان ها بر سر ۴میلیون و ۸۰۰هزار خوزستانی نازل کرده است. طی ده سال گذشته با گرم شدن هوا ،گرد وغبار نیز در قالب میهمانی ناخوانده خودرا به فضای خوزستان می‌رساند و نفس های مردم این استان را به شماره می اندازد. اما این بار کمبود بارش ها در پاییز و زمستان سبب شد تا گرد وغبار چند ماهی زودتر میهمان خوزستانی ها شود.گرد و غباری که دلیل پدید آمدن آن با وجود آثار سهمگینی که بر زندگی مردم داشته است مدام بین منابع خارجی و داخلی دست به دست می شود.

دیدگاه

نوشته هایی از این دست در نگاهی کلی می تواند به حفاظت کمک کند. هر نوع حفاظتی، چه حفاظت از حقوق مردم و چه حفاظت از محیط زیست. فارغ از برخی اشاره های کلی به دلایل موضوع ریزگردها و منشاء آن که نیاز به نوشته های تخصصی و دقیق تری دارد، همین که گزارشگری پاشنه ورکشیده و راهی منطقه شده و بخشی از داستان را از نزدیک دیده است و با تعدادی از آدم ها در همانجا حرف زده کار ارزشمندی است. همین حالا صدها نقطه بحرانی در اکوسیستم سرزمین ایران در معرض فجایع غیرقابل بازگشت قرار دارند نه کسی خبر دارد و نه کسی در باره اش حرف می زند. تالاب های خوزستان فقط به این دلیل به صفحات برخی روزنامه ها و سایت ها راه پیدا کرده اند که غباری ضخیم بر چهره شهر اهواز نشسته است و دردی واضح و قابل مشاهده بر مردمان عارض گشته. عده ای این دردها را نمدی می خواهند برای کلاهشان- به رفتار برخی نمایندگان و سخنانشان دقت کنید و به برخی حرف ها که فقط بوی دعوای سیاسی می دهند توجه کنید- عده ای مسئله را آنقدر می پیچانند که مردم در حین خفه شدن اصلا به این نتیجه برسند که هیچ کس در این ممکلت مقصر این بلایای زیست محیطی نیست. عده ای نیز که اصلا به این موضوعات فکر نمی کنند!
هزاران نفطه در سرزمین ما در معرض نابودی حیاتشان قرار دارند. معدن کاوان و سدسازان در کنارگروهی از مردمان محلی نااگاه در مسابقه بی پایان ثروت اندوزی در کار ویران سازی اند. پرندکان فریدون کناررا مردمان در تورها به نابودی می کشند و بختکان را راه سازان و سدسازان و بحرآسمان را معدن کاران و … زیست بوم سرزمین در وضعیت قرمز است و رسانه ها و مردم ساکتند. روزنامه ها در حال شمردن تعداد گام های وزیر خارجه در همصحبتی با همتایان خارجی اشان هستند ان هم بیشتر به هوای کرسی ها مجلس اینده تا صلاح مردمان و چیزی از صدها پروژه ویران سازی که در سرزمین در حال اجراست نمی گویند.
حسن این یادداشت همین است که کسی راه افتاده و چند خطی نوشته است. روزنامه نگاران و فعالان محیط زیست و مردمان آگاه باید راه بیافتند و ویرانگری ها را مشاهده کنند و به مردم و افکار عمومی و سیاستگذاران دلسوز اطلاع دهند. بی شک در میان مدیران ارشد و میانی این کشور افرادی هستند که فارغ از دعواهای جناحی و سیاسی به فکر آینده این سرزمین و حیات رو به نابودی اش باشند.

ابوالفضل وطن پرست
۲۷ بهمن


چند روز پیش، محمد قاسمی‌نژاد معاون سازمان کشاورزی خوزستان گفت: «گردوغبارهای بهمن‌ماه در این استان، ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تن محصول کشاورزی را نابود کرده است». برای تولید این مقدار محصول، حدود ۲ میلیارد مترمکعب، یعنی چیزی حدود ۱۰برابر حجم سد کرج، آب مصرف شده است. به این ترتیب، با تخمین تولیدات کشاورزی که در طول سال بر اثر ریزگردها از میان می‌رود، می‌توان گفت آبی که بیش از هر چیز به‌خاطر نابودی تالاب‌ها و در نتیجه‌ سدسازی‌ها فقط در بخش کشاورزی هدر می‌رود، سالانه معادل حجم چند ده سد بزرگ است. این واقعیت تلخ، موید گفته‌ پیشین منتقدان سدسازی است مبنی بر اینکه ادعای طرفداران سدسازی در کمک سدها به پیشرفت کشاورزی، فقط با نادیده گرفتن زیان‌های ناشی از دستکاری در سامانه‌ رودخانه‌ها، تالاب‌ها و دشت‌های سیلابی ممکن است درست باشد. قسمت‌های زیادی از بخش ایرانی تالاب هورالعظیم که چند سال است به یک کانون برخاستن گردوغبار بدل شده و در خاک‌آلودشدن اخیر هوای اهواز هم نقش درخور توجه داشته، تا حد زیادی به‌علت ساخته شدن سد کرخه خشک شده است.


مارها درباره بحران آب در ایران همچنان از وخیم‌تر شدن شرایط خبر می‌دهد. چندی پیش وزارت نیرو از ممنوعیت برداشت آب از ۳۱۷ دشت کشور خبر داد. این رقم به معنای آن است که نیمی از دشت‌های کشور با مشکل برداشت بیش از ظرفیت منابع آب زیرزمینی مواجه است. حالا آن‌طور که جهانگیر حبیبی، معاون حفاظت و بهره‌برداری شرکت مدیریت منابع آب ایران با استناد به «آخرین تحقیقات وزارت نیرو» اعلام کرده است: «دشت تهران ۱۷سانتی‌متر، دشت ساوجبلاغ ۲۲ سانتی‌متر، دشت قزوین ۲۴ سانتی‌متر، دشت مشهد ۲۵ سانتی‌متر و دشت کاشان ۳۰ سانتی‌متر فرونشست داشته‌ است.»

دیدگاه
زیرپایمان کم‌کم خالی می‌شود!

در دشت‌های ایران جابه جا زمین در حال فرونشست است. سفره‌های زیرزمینی که تهی می‌شوند، خاک بالای سرشان جاخالی می‌کند و زمین زیرِ پای ساکنانش فرو می‌رود. در بسیاری از نقاط، این نشست‌ها به شکل تدریجی در حال رخ دادن است. در جاهایی دیده‌ام که حلقه‌ی یک چاهِ قدیمی طی یک دهه نزدیک به یک متر بالای سطح زمین آمده است، یعنی زمین در آن منطقه یک متر پایین‌تر رفته است. این اتفاق می‌تواند به معنای نابودی همیشگی یک سفره‌ی آبِ زیر زمینی و عدم امکان پر شدنش در آینده باشد. و این باز معنایش بیابانی شدن مکان‌هایی است که زمانی سکونت‌گاه انسان بوده‌اند. داستان برداشت مدیریت نشده‌ی آب از سفره‌های در حال خالی شدن و فقیرتر شدن سرزمین از نظر منابع آبی، یکی داستان است پر آب چشم! تصویر باغ‌های پسته‌ی تشنه و نخلستان‌های خشکیده در کرمان و آن سوها را بسیاری دیده اید.
باور کنیم که بحران آب در سرزمین ما جدی است. و جدی‌تر از آن سوء مدیریت آب است کسانی که روزگاری مردمان بی خبر از ‌دانش بومی و دانش مدرن مدیریت آب را به حال خود رها کردند تا هر چقدر دلشان می‌خواهد چاه بزنند و هر چقدر دلشان می‌خواهد چاهایشان را عمیق‌تر کنند امروز در کجای جهان در حال پرسه زنی هستند؟ آیا کسی از میانشان حاضر به پاسخگویی هست؟
کسانی که فرصت طلبان را میدان دادند تا باغستان‌های بزرگ را به قیمت مکیدن قطره‌های اندک سفره‌های فقیرِ دشت‌های کم باران بر پا کنند تا به ثروتی بی‌پایان برسند به قیمت فقر مردمان بی خبر، امروز در کدام گوشه آرام نشسته‌اند؟ می شود پیدایشان کرد و از آن‌ها سراغ آب‌های ریخته و رفته را گرفت. آیا در سازمان‌های متولی؛ دیگر کسی که برای چشم پوشی از مترهای اضافی چاهای عمیق اندکی هوای جیب خود را داشته باشد حضور ندارد؟
این زمین‌ها تا کجا جا دارند که فرو بنشینند؟
مردمان رهاشده و بی خبر از دانش بومی مدیریت آب دیروز و بی‌خاک و زمین امروز، کدام حاشیه‌ی کدام شهر کدام سرزمین دیگر را برای سکونتی دهشت‌بار انتخاب خواهند کرد؟

ابوالفضل وطن پرست
۱ اسفند ۹۳


سلامت نیوز:این روزها محیط‌ زیست کشور حال خوبی ندارد. جنگل‌ها در حال نابودی هستند، اکثر دریاچه‌های کشور خشک شده و گونه‌های نادر و در معرض خطر به راحتی توسط شکارچیان غیرمجاز به یغما می‌روند. شکارچیانی که طی این سال‌ها سلاح‌های پیشرفته‌تری نسبت به قبل دارند. همین سال گذشته بود که شکارچیان با شلیک ۳ گلوله یک راس گوزن زرد را در داخل منطقه فنس کشی شده واقع در پارک طبیعت پردیسان تهران کشتند. تن خسته محیط زیست نیاز به حمایت جدی دارد! حمایتی دلسوزانه و از جنس قانون . به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه قانون، در حال حاضرحمایت از محیط زیست در دستان محیط‌بانانی است که خودشان حامی درستی ندارند و بی پناه رها شده‌اند. در کشور ما محیط‌بان کسی است که با جان و دل در سخت‌ترین شرایط، دور از خانواده و خانه و کاشانه، از محیط زیست دفاع می‌کند. محیط‌بان اسلحه دارد ولی آموزشی در رابطه با نحوه استفاده از سلاح ندیده است و حتی اختیار قانونی استفاده از سلاح را ندارد. با این حال این فرد باید با شکارچیان غیرمجاز که مسلح هستند نیز مقابله کند، اجازه شلیک ندارد و اگر شلیک نکند کشته می‌شود و اگر هم از اسلحه استفاده کند بازهم کشته خواهد شد.


به گزارش سایت خبری محیط زیست ایران (IENA)،سعید متصدی در نشست تبیین راهبردهای کلان دولت در مدیریت پسماندهای ساحلی شمال با تاکید بر ضرورت اجرای طرح تفکیک از مبداء زباله در استان مازندران، افزود: محدودیت اراضی برای ایجاد مراکز دفع و دفن پسماند به ویژه در استان های شمالی، عدم اجرای طرح تفکیک از مبدا پسماند، عدم تخصیص اعتبار لازم، عدم اجرای طرح های جامع مدیریت پسماند در شهرها، دفع غیر اصولی و غیر بهداشتی پسماندهای صنعتی، پزشکی و ویژه در محیط های طبیعی، انجام تفکیک غیر بهداشتی در پسماندهای اکثر مراکز دفع و فقدان ساز و کار اجرایی مدیریت پسماندهای ناشی از فعالیت های دریانوردی و شیلاتی و گمرکات، مهم ترین چالش های مدیریت پسماند در استان های ساحلی خزر است.


در کنار پارک کیاسر یک دریاچه شیرابه بوجود آمده که چند روز پیش یک چوپان در این دریاچه شیرابه غرق شد. در محمود‌آباد در دو متری ساحل دریای خزر و در سرخ‌کوه در ۲۰ متری ساحل زباله ها را دپو می‌کنند. در قائم‌شهر ۴۰ سال است که زباله را در بستر رودخانه دپو می‌کنند و ارتفاع این زباله‌ها به ۱۵ متر رسیده است. در فریدون‌کنار ارتفاع دپوی زباله به ۱۰ متر رسیده است. فاضلاب شهری هم روی دپوی زباله و در رودخانه خالی می‌شود. فاضلاب‌ها در مازندران وارد چاه‌های جذبی می‌شود و پس از پر شدن توسط تانکرها تخلیه و به داخل رودخانه‌ها تخلیه می‌شود. بر اساس یک آمار تایید نشده از هر ۸ نفر یک نفر در مازندران سرطان گوارش می‌گیرد. معاون استانداری مازندران می‌گوید طرح تصفیه شیرابه به آب سالم در ساری فعال است و طرح مشابه در آمل و بابل در راه است اما مدیرکل محیط زیست استان می‌گوید در این زمینه هیچ خبری به ما داده نشده است.


اشتباه نشود، گوادولوپ مورد نظر نه آن گوادولوپی است که در سال ۱۳۵۷ نامش بر سر زبان‌ها افتاد و تصمیماتى در آن گرفته شد که سرنوشت بسیارى از کشورها و میلیون‌ها نفر از مردم را تغییر داد. گوادولوپى که مى خواهم معرفی کنم نام آبراهه‌اى است در شهر سان هوزه (منتهى الیه شاخه جنوبى خلیج سانفرانسیسکو) که آب سطح شهر و رواناب‌هاى ارتفاعات مشرف بر این شهر را به این خلیج و در واقع به اقیانوس آرام تخلیه مى‌کند. این آبراهه، پیش از آنکه به آب آزاد بپیوندد از میان پارک گوادولوپ مى‌گذرد، پارکى زیبا که طراحان آن نواری در دو سمت آن را دست نخورده باقى گذاشته‌اند، یعنى درختان و پوشش زیر اشکوب درختان همان است که از اول بوده است. بقیه سطح پارک گلکارى و چمن کاری شده، براى پیاده‌ها و دوچرخه‌سواران مسیرهاى خاص پیش بینى شده و بالطبع صندلى براى رفع خستگى بازدیدکنندگان و محل جمع‌آورى زباله به فراوانى نصب شده است.


دسته: خبرنامه


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code