– مکان: اراضی منطقه عمومی تلو( ارتفاعات شمال شرق تهران)
– هدف: ترویج فرهنگ درختکاری و انس با طبیعت، یادآوری و تداوم سنت درختکاری
– زمان: آدینه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱
– تعداد داوطلبان حاضر: بیش از ۱۷۰ نفر
– تعداد نهالهای کاشته شده از گونه های ارس، داغداغان، ارغوان، زالزلک و کاج سیاه: ۴۰۰ اصله
– مکان تجمع حرکت از تهران: میدان نوبنیاد و خیابان آزادی مقابل دانشگاه شریف
– ساعت حرکت از تهران: ۸ صبح
– ورود به عرصه با دو دستگاه اتوبوس و خودروهای شخصی: حوالی ۹ صبح
– پذیرای مختصر (چای و کیک) و صبحانه خوردن داوطلبان و توضیحات مقدماتی: ۹ تا ۹:۲۰
– راهپیمایی به سمت محل درختکاری: ۹:۲۰ تا ۱۰
– ارائه توضیحات تکمیلی درختکاری به داوطلبان و آغاز کاشت نهالها: ۱۰ تا ۱۱:۲۰
– تجمع و خواندن بیانیه پایانی و گرفتن عکس یادگاری: ۱۱:۲۰ تا ۱۱:۴۰
– حرکت خودروها به سمت تهران: ۱۲
* متن بیانیه پایانی در پایین صفحه گذاشته شده است.
* بیانیه درختکاری جمعیت داوطلبان سبز، اسفند ۱۴۰۱:
ما از ما بپرسیم،
به چه کاریم ما در این گِرد هم شدنهای هر ساله؟
ما برای چه درخت میکاریم؟
ما از ما بپرسیم،
اما پاسخ را در میان آن رَجهای قد کشیده، بخیههای سبز دوخته بر زخم زمین، که بر شیب تپهٔ آن سوتر نشانده بودیم نجوییم
پاسخ ما جایی دیگر روییده است
جایی فراتر از آن تپهٔ سبز
جایی میان زمین و خورشید و رنگینکمان
که عکس آن تازه سرو کُشته در برکهٔ آسمان فتاده است
سرو جوان را ببین! که چگونه در کنارهٔ گذری بینام، در گوشهٔ از یاد رفتهای از زمین، نهالی زنده و پوینده در خاک مینشاند!
پاسخ ما آنجاست
سروی که پیشتر کاشتهایم آنجاست
واگیرِ سبزِ زندگیدوستی همهٔ دشت شب را درنوردیده و از ما تا به او هم رسیده
و حالا او خود داوطلبی سبز شده و درختی را به زندگی نشانده و خود را در زمین تکرار میکند
گرچه خود کنون قامتش شکسته
ما از ما بپرسیم،
ما برای چه درخت میکاریم؟
خاصه آن ارغوانهای «تازه بهار و گلفشان» را؟
شاید بشود از اُرسها پرسید؟!
آخر آنها هزاران سال است که هر بهار جان دادن ارغوانها را دیدهاند که رگهایشان نشتر خورده و خونشان دیوارهای افسردهٔ زمانه را ارغوانی کرده
اما اُرسها شاهدانی خاموشند …
پاسخ را باید از جمعیت سبز و زایا و گویای دوستداران زندگی پرسید
آن زنان و مردانی که زندگی را بزرگتر از کف دستهای خود، کمی بیشتر از یک آغوش گشاده، شاید تقریبا اندازهٔ حجم زمین دوست دارند
آنها که هر بهار ارغوان میشوند و جانشان میپاشد به تپههای عریان روزگار
از آنها بپرسیم که چه شد که زندگی را بزرگتر از کفدستهای خود، بیشتر از یک آغوش گشاده برای یک دوست، بلکه به فراخی زمینِ جانورزان دوست دارند
ما برای چه درخت میکاریم؟
درختکاری روایت ما از ماست
بازگویهای زنده و پویا و سرفَرازنده است از عشق ما به کرامت و آزادی انسان
کرامت و آزادی که تنها در تار حریر زمینی سبز و زنده تنیده میشود
درختها ماییم
درختکاری تکثیر و تکرار ماست
و این نهالها واژگانی زندهاند که سرود ما را تا نسلها و دوردستهای دیگر میرسانند.