مکان: منطقه تلو. شمال شرق تهران
هدف برنامه: انس با طبیعت و توجه به حیات وحش/ ارتقا فرهنگ حفاظت از محیط زیست
زمان: جمعه سیزدهم بهمن نود و شش
مسوول برنامه: هادی کاشانی
تهیه کننده گزارش: سعیده جعفری
عکس: سعیده جعفری
داوطلبان حاضر: هفده نفر
شروع برنامه: ساعت ٨:٣٠
پایان برنامه: ساعت ۱۲:۳۰
دمای هوا بین ۳- تا ۳ درجه
دغدغه: آیا داشتن برنامههایی مانند دانهریزی که به نوعی دخالت و دستکاری در طبیعت محسوب میشوند، کار درستی است یا خیر؟
شاید جواب کلی این سوال این باشد که خیر ترجیح داده میشود که مداخلهها در طبیعت به حداقل برسد. اما اگر محیط زیست را به دو قسمت تقسیم کنیم: محیط زیست طبیعی و انسان-ساخت، بدیهی است که در محیط زیست انسان-ساخت دخالت اتفاق افتاده است! در نتیجه در این شرایط اگر حیاتی مانند پرندگان داریم بهتر است در فصول سرد به غذای آنها توجه کنیم و برایشان دانه بریزیم.
اما در محیطهای طبیعی و حفاظت شده به هیچ وجه توصیه نمیشود که حتی در فصول سرد انسان مداخلهای کند. چرا که خطر این وجود دارد تا حیواناتی که غذادهی میشوند ضمن عادت پیدا کردن و خارج شدن از زیستگاه خود در خطر شکار و زندهگیری قرار بگیرند.
در کنار محیط زیست طبیعی و محیط زیست انسان ساخت محیط سوم دیگری نیز وجود دارد که در واقع منطقه تلو در این گروه قرار میگیرد؛ اراضیای که در حین اینکه بکر و حفاظت شده نیستند, محیط شهری نیز محسوب نمیشوند. مناطقی که در حریم شهرها هستند و پرندگان و حیات وحش در آنجا تردد دارند و یا زندگی میکنند. در زمان بارندگی برف سنگین مانند بارشی که هفته اخیر داشتیم توصیه میشود که دانهریزی انجام شود تا این پرندگان از محیط طبیعی خودشان خارج نشوند در صورتی که مقطعی باشد و کارشناسانه دانهریزی شود.
در این دانهریزی مخلوطی از ارزن، قرهماش، گندم و ذرت خرد شده استفاده شده است. تمامی ایستگاههایی که برای دانهریزی انتخاب شدند یک شرط داشتند و آن این بود که مکانها در سایهانداز درختان و شاخههای انبوه باشند تا دانهها حدالمقدور از رطوبت حفظ شوند. همچنین بستر دانهریزی با کاه پوشیده شد تا با ایجاد اختلاف رنگی بستر توجه پرندگان جلب شود.
معارفه و گفتگو در ایستگاه اصلی تلو
آماده سازی بستر دانه ریزی در ایستگاه اول
استفاده از ظروف در دانه ریزی
۱۰ صبح، حرکت به سوی ایستگاه دوم
ردپای گرازها در مسیر ایستگاه دوم
آماده سازی یکی از بسترهای ایستگاه دوم
۱۰:۳۰ صبح، سه بستر دانه ریزی در ایستگاه دوم
ایستگاه سوم، سایه انداز انبوه شاخهها
۱۱ صبح، در مسیر ایستگاه چهارم
۱۱:۳۰ صبح، ایستگاه پنجم
بیانیه برنامهٔ دانهریزی جمعیت داوطلبان سبز
بهمن ۱۳۹۶
با دستی کلاه به سینه فشردهایم با دست دیگر ارزن به مشت گرفتهایم پیاده به آستان آمدهایم
ما برای زیارت آمدهایم
درودش میدهیم ندایمان میدهد از آستانه میگذریم
او را میبینیم که در میانهٔ حیاط صندلی گذاشته و زیر آفتاب چهار فصل نشسته است
او مادر ماست
و ما همسایهٔ شانه به شانه —اما بسیار دور افتادهٔ— مادر خویشیم
مادر هر روز آنجا، زیر آفتاب چهار فصل، روی صندلی مینشیند
بهارها
عشقهها به دور مچ پایش پیچ میخورند
پرستوها زیر طاق ابروهای گشادهاش لانه میسازند و جیغ و داد میکنند
و در آشفتگی بر هم بافتهٔ موهایش، اقاقیها شاخه به شاخه گل میدهند
تابستان که میشود
در دشتهای هموار پیشانیاش یوزهای بالغ از این سر تا به آن سر میدوند
و در برکه چشمانش نهنگهای جوان کوچ بزرگ را آغاز میکنند که تا تابستان سال دیگر محیط مردمک را یک دور کامل بزنند
و در جنگل مژههایش شب که میشود زنجرهها رشتههای آوازشان را هزار هزار در هم میتنند
پاییزها
گلسنگهای روییده روی ناخنهایش رنگ میگیرند
باران میبارد در گودی کف دستش آب جمع میشود مارالها کنارش مینشیند، مینوشند، آرام میگیرند
و زمستان که بیاید
سنجابها میان چین دامنش به خواب میروند
مارها بیحوصله زیر یقهٔ پیراهنش چمباتمه میزنند
و سارها و گنجشکها و دمجنبانکهای سرگردان در میان شیارهای سرانگشتانش به دنبال دانههای ارزن میگردند
و او خود آنجا میان آن سرما نشسته و رویای گرم بهاری تازه را در فکر خود مینوشد
زمستان است
ما برای دیدار آمدهایم
سلامش میدهیم
لبخند میزند
دست میگشاید
سر انگشتمان را بر سر انگشتش میکشیم
چند سار و چند گنجشک و چند دمجنبانک از میان شیارهای سرانگشتانش میپرند
چند دانه ارزن در شیاری از بیشمار شیارهای سرانگشتش میاندازیم
پرندهها بر میگردند
امروز
ما نه چیزی از عشقههای لگدکوب شده میگوییم
و نه چیزی از نهنگهای در آب مرده
و نه از رگه رگه زخم دشنهها بر صورتش
از کم و بیش روزگار
امروز فقط دیدار تازه میکنیم و
آن سارها و گنجشکها و دمجنبانکهایی را که پرانده بودیم را به سر انگشتانش برمیگردانیم
عالی است. زنده باشید
برخلاف این تازه فارغ اتحصیل های دانشگاه ازادی که فکر میکنند همان حرف های جزوه هاشون وحی منظر است شما دوستان عاشق این کار خدایی را انجام دادید خیلی خیلی متاسف شدم در جمع شما نبودم روز جهانی تالاب به مراسم رامسر دعوت شده بودم امید که این مهربانی شما این اگاهی شما در جای جای دیگر نقاط این سرزمین در بوران و برف انجام شود امیدوارم اگر برنامه تکرار داشت این بار افتخار همراهی شما را داشته باشم درود بر شما ها دست تک تک شما را میبوسم