خون،
خونی که میریزد
میریزد؟! شره میکند، میجوشد، طغیان میکند، سیلاب میشود،
از زخمهای ناسورِ دریدهِ بر نازکْ پیکر زیست بوم سرزمین،
به جبرانش
آن چه که سرانگشت ما به نوازش بر پوست این تن رنجیده میکشد
تنها چند کوکْ بخیه است بر طوفان.
ما را توان زخمبست این چنین خونریزِ طوفانی نیست،
آن چه که ما به جستجوی آنیم زایش است،
زایش نسلی که فصل طوفان تباهیهای زیستبوم را ورق بزند.
نسلی که،
مهربان و پاسبان باشد بر خویش و بر مادری
که همچنان در اندرون تن اوست که زنده است.
درختی که امروز اینجا نشاندهایم
آبش دادهایم
و بر شاخهاش امید گره زدیم
ماییم
خود ما
ما داوطلبان
ما داوطلبان سبز.
و آنچه که امروز با زمین خواندیم
نه نسخهای شفابخش بر رنجوری سرزمین
که برگی سبز از شناسنامهٔ خود ماست
شناسنامهٔ داوطلب سبز، برگهٔ آیین زندگانی
واژههایی زنده و رویان و تنْ سبز را وام گرفتیم از زبان حیات
تا که ایستادن را
ریشه دواندن را
خورشید خواه بودن را
قد برافراشتن را
بر پیرامون بخشیدن را
سبز ماندن را
سرودی سازیم با نام درختکاری،
گرد آن سرود —در چنین روزی— دور هم شویم،
و هم گلو و هم آهنگ با مام زمین آن را زمزمه کنیم.
و شرم بر قبادوزان
اگر که مهربافت سرودی چنین خجسته را پاره پاره کنند تا بر تن خود قبا بدوزند
و شرم بر فریبسازان
اگر سرودی چنین روشن را پوشش پنهانکاری و فریب کنند بر تن زخم خورده و کبود مام زیستبوم
و شرم بر فراموشکاران
اگر که بهانهٔ سکوت همیشگیشان، یک خط روخوانی از این سرود باشد.
درختکاری
آرزونامهٔ ماست
برای روزی که گرد هم جنگلی شویم انبوه
تا که درههای زخمهای خونجوش زیستبوم را بپوشانیم
به امید آن روز
جمعیت داوطلبان سبز
گزارش تصویری مراسم درختکاری در اسفند ماه ۱۳۹۵
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم