جهانی فکر میکنیم، آیا محلی نیز عمل میکنیم؟
ابوالفضل وطن پرست (عضو هیات مدیره جمعیت داوطلبان سبز)
نشست اقلیم سازمان ملل؛ امسال محل گفتو گو های مفصلی بود که دانستن چند و چون این گفتو گوها برای فعالان محیطزیست بسیار مهم خواهد بود. رئیس جمهور اسلامی ایران، جناب دکتر روحانی نیز سخنرانی مفصل و جالبی در این نشست داشت.
سال گذشته نیز در نیویورک، دکتر روحانی به مسائل محیط زیست به شکلی مفصل و با ارایه پیشنهادهایی مهم پرداخته بود. برای من به عنوان یک فعال عادی محیط زیستِ ایران پرسشهای سادهای وجود دارد و دغدغههایی که شاید مجال پرداختنش در فضایی فراختر باشد اما در حد چند جمله در حاشیهی خبرِ سخنرانیِ دکتر روحانی، شاید بشود به برخی از کلیدواژههای این دغدغهها اشاره کرد.
به نظر میرسد رهبران جهان علاقه زیادی به طرح پیشنهادهای کلان برای حل مشکلات جهان دارند و خوب؛ روسای جمهور ما نیز از این امر مستثنا نیستند. پرسشی که ذهن مرا مشغول میکند این است که آیا رهبران جهان واقعا به این موضوع که باید به یک همگرایی عملی در حل مشکلات جهان رسید باور عمیق دارند و یا اینکه ارجاع مشکلات به سطوح بسیار کلان تنها ترفندی است برای فرار از اقدامهای عملی که در سطوح خرد میتوان به آن مبادرت کرد. مثلا واضح است که بحران آب در خاورمیانه موضوعی است که باید در یک همگرایی منطقهای جدی مورد توجه کشورهای منطقه قرار گیرد و بدون توجه به آن برون رفت از بحران فعلی امکان پذیر نخواهد بود اما پرسش اینجاست که طی یک سال و نیم گذشته چند اقدام عملی در سطح ملی در جهت کم کردن بار مشکلات مربوط به بحران آب در مقیاس ملی به انجام رسیده است؟ چند نشست و سمینار دربارهی دریاچه ارومیه، که نیاز به اقدامهای اورژانس برای نجات خود دارد، اقدام جدی محسوب نمیشود. چاههای غیر مجاز در تمام مناطق کشور به شدت در حال مکیدن آخرین قطرههای آبِ باقی مانده در سفرههای در حال تهی شدن هستند، سد سازان با قدرت به سد سازی خود ادامه میدهند، روستاهای تشنه، تشنهتر میشوند، کشاورزی غیر بهینه در مسیر نادرست خود پیش میرود و جز حرفهای پراکنده و اقدامهای جز به جز چیزی مشاهده نمیشود. به نظر نمیرسد ما برای مدیریت بحران آب این قدر وقت اضافه داشته باشیم.
مثالهای دیگر نیز فراوان است: سادهترین قصهها، جاده هایی است که از میان مناطق حفاظت شده عبور میکنند، معادنی است که در هر جای دلبخواهی، زمین را میشکافند، حریمهای رودخانهها و مناطق طبیعی در شمال و هر جای کمی سرسبز است که به تاراج ویلاسازان میرود، مجوزهای شکار است که صادر میشود و… به گمان من بسیاری از این کارهای به ظاهر کوچک، نیازی به همگرایی جهانی و حتی منطقه ای ندارد بلکه نیاز به یک عزم ملی در درون ساختار اجتماعی و حاکمیتی خودمان دارد. به خاطر دارم سال پیش جناب رییس جمهور پس از بازگشت از نیویورک در فاصلهی کمی یک نشست خبری داشت و گزارش عملکرد صد روزه داد. گزارش از نظر من به عنوان یک فعال محیط زیست بسیار نگران کننده بود زیرا دکتر روحانی از موضوع سیاست خارجی تا وضعیت کتاب و چاپ و نشر به همه چیز اشاره کرد و زمانی طولانی را به توضیح نظرش دربارهی نرخ تورم و بالا و پایین رفتنش اختصاص داد؛ اما حتی یک اشارهی گذار به محیط زیست، بحرانها و اقدامها و ایده هایش نکرد. با برخی دوستان در اینباره صحبت کردم، تعدادی به شکل خوش بینانه نظرشان این بود که شاید جناب دکتر روحانی نخواسته موضوعی به این اهمیت را با چند جملهی ساده مورد اشاره قرار دهد و ترجیح داده که مفصلتر و عملیتر به آن بپردازد. اما ذهن بدبین من فکر میکرد که این موضوع در الویتهای این گزارش ملی قرار نداشته است. آنچه هم اکنون در عرصه های مختاف نیز مشاهده می شود بیشتر تایید کننده این تظر است که مسئله محیط زیست همچنان در سطحی درجه چندم مورد توجه قرار میگیرد. نمونههایی از قبیل ارومیه و پارک ملی گلستان ابعاد خبری گستردهتری یافته اند اما بحران محیط زیست درحال گستراندن پنجه های خود به همهی نقاط سرزمین است. نقاطی که هیچ خبری از آنها در گزارشها دیده نمیشود. بحرانی که حیات سیاسی و اجتماعی در فلات ایران را تهدید خواهد کرد. اگر عزمی واقعی و فراگیر در تک تک اعضای جامعهی ایرانی برای مقابله با آن وجود نداشته باشد.
آیا توصیههایی که معمولا رهبران جهان به دیگران میکنند از جنس همان توصیههایی نیست که دکتر روحانی معتقد است برای حل مشکلات محیط زیست جهان کافی نیست؟ به باور من هر اقدام کوچک در مقیاس محلی و ملی میتواند زمینه ساز اقدامهای داوطلبانه برای حل مشکلات منطقه ای و جهانی باشد. شاید کلید حرکت به سمت توافقهای جهانی و منطقه ای، انجام اقدامهای داوطلبانه از سوی دولتها و ملتهای جهان باشد. به نظر میرسد ملتهای جهان به جای منتظر ماندن برای تصویب توافق نامههای جامع، بهتر باشد که آغازگران فعالیتهای حافظ محیط زیست باشند.