ابوالفضل وطنپرست، فعالِ محیطِ زیست
یک خبرِ کوتاه این است: “اهالی ۴۰۸ روستای خراسانِ جنوبی هر ۲ هفته یک تانکر آبِ آشامیدنی سهمیه دارند تا از این طریق حوائج مورد نیاز خود، از جمله تشنگی را برآورده کنند…یکی از اهالی روستای نوغابچیک میگوید: ما آب آشامیدنی نداریم چه رسد به آب کشاورزی؛ قناتهای ما همه خشک شدهاند” (همشهری ۲۸ مهرماه ۹۲ ص ۱۴) خبرِ دیگر: “بیش از یک میلیون هکتار از اکوسیستمهای جنگلی بلوطِ زاگرس به پدیده زوال (خشکیدگی) مبتلا شده اند. به گفته وی [مهدی پورهاشمی]، کانونهای بحرانی این پدیده به ترتیب رویشگاههای جنگلی استانهای ایلام و فارس هستند و بعد از آن استانهای لرستان، چهار محال و بختیاری، کهکیلویه و بویر احمد و کرمانشاه قرار دارند… آنچه در زاگرس اتفاق افتاده مجموعه عواملی نظیر چرای بی رویه دام، بهرهبرداریهای بیرویه دام از جنگل و بستر نامناسب جنگل است، این عوامل از یک سو زمینه بروز پدیده خشکسالی بلوطها را فراهم کرده و از سوی دیگر خشکسالیهای پی در پی سالهای اخیر و ریزگردها به ظهور این پدیده دامن زده است.( همشهری ۲۸ مهرماه ۹۲ ص ۷) و خبر دیگر اینکه: آسمان پایتخت در مهر ماه ۹۲ حتی یک روز پاک به خود ندیده است. پایتختنشینان از ابتدای فصل پاییز تا روز ۲۳ مهر ماه، ۱۹روز هوای ناسالم استنشاق کردهاند. این گزارش حاکی است پاییزیِ مملو از آلودگی در پیش خواهیم داشت… اگر جوِ هوای کشور رو به پایداری بگذارد وضعیت آلودگی هوا به مرحله هشدار و بحران میرسد.( همشهری ۲۸ مهرماه ۹۲ ص ۳) و یک خبرِ کوتاه در گوشهی گمشدهای از روزنامه میگوید: حجم آب ۶۸ سد کشور تا پایانِ هفته گذشته به کمتر از ۳۰ درصد ظرفیت مخزن این سدها رسید و فقط ۳ سد کشور پر آب است. ( همشهری ۲۸ مهرماه ۹۲ ص۴)
نکته اول: همهی این خبرها از یک روزنامه و در یک روز نقل شده است. خبرها عینا نقل قول شدهاند و نویسنده چیزی را جابهجا نکرده است.
نکته دوم: اخبار ازیک صفحهی ویژه نقل نشده اند و در تمام صفحات این روزنامه (همشهری ۲۸ مهر ۹۲) پراکندهاند.
مدعای اول: محیطِ زیست و همهی ابعاد آن، امری به شدت واقعی است که با زندگی عادی و امور جاری مردمان گره خورده است. اندیشه به محیط زیست یعنی فکرکردن به نفسکشیدن جانداری به نام انسان و نوشیدن ساده یک لیوان آب توسط این موجود هوشمند.
مدعای دوم: محیط زیست موضوعی بهشدت چند وجهی و پیچیده است. هیچ عاملی در این پیچیدگی بی تاثیر نیست همچنانکه هیچ عنصری آسوده از تاثیر سایر اجزا باقی نمیماند.
فهم پیچیدگی نیازمند عنصر عقلانیت است و همین نکتهی ظریف است که میتواند ما را به پاسخ این پرسش رهنمون شود: چرا وضعیتِ محیطِ زیست سرزمینِ ما اینهمه بد است. لازم نیست به دنبال واژههای عجیب و غریب برای ترسیم وضعیت محیط زیست کشورمان بگردیم؛ به جای صفت “بد” هر چه میخواهید بگذارید. وقتی نای نفسکشیدن باقی نمیماند، وقتی آبی برای سرکشیدن نباشد؛ وقتی خاکی برای سربرآوردن جوانههای گندم نمانده باشد؛ حالا تو بگرد دنبال واژه برای تعریف این وضعیت!
از مهمترین مشخصات سیستمهای پیچیدهای همچون محیط زیست، این است که به مشاهدهکنندهی سادهاش این اجازه را میدهد که گول یک وضعیت موقت را بخورد. این موقت گاه پنجاه سال است، گاه چند ساعت، اما موقت است. میزان و نحوهی گولخوردن نسبت مستقیمی با میزان آمادگی مشاهدهکننده برای گولخوردن، میزان نیازِ روانی، اجتماعی و اقتصادیاش برای گولخوردن و از همه مهمتر، اندازهی عقل او دارد. نسیم سادهی چند روزهای در تهران، مشاهدهکنندهی ساده را- که ممکن است چند کتاب با عنوانهای جذاب مثبتاندیشی خوانده باشد- به سادگی گول خواهد زد که به! چه هوای روح نوازی! آلودگی تمام شد! در این میان البته کسانی که باید مسوول اندیشیدن و چالش با این پیچیدگیها باشند برای چند روزی نفس راحت خواهندکشید و فرصت خواهند داشت که به افراد سختگیری که از هوای پاک و آب سالم و درختان شاد و نبودنشان حرف میزنند، طعنه بزنند که: کمی واقعی باشید و به امور واقعی دنیا و مشکلات معیشتی و روزمره مردم هم فکر کنید.
چالش: وقتی سخن از پیچیدگی در میان است، نیاز به فرا رفتن از سطح ساده چیزها داریم. نیاز به عمق بخشیدن به حرفها واندیشهها داریم. نیاز به استفاده بیشتر از سلولهای بیکار افتادهی مغزمان داریم. یک کلام: نیاز به عقلانیت داریم. اگر یک طرفدار محیط زیست میگوید انقراضِ یوزپلنگِ آسیایی ربطِ مستقیم به نان مردمان سرزمین دارد و آبی که مردمان روستاهای خراسان مینوشند به حضور این جاندار در زیستبوم نیمه خشکِ ما، وابسته است، بیایید آن را جدی بگیرید. وقتی چند جوان با چشمهای نگران، زبالههای روان در آب کوهستانها را جمع میکنند، با لبخندی بر لب و چشمهایی که گمان خردورزی میبرند، به آنها نخندید. وقتی پشت میزهای تصمیمگیری نشستهاید و نوشتههای یک روزنامهنگار محیط زیست را میخوانید- اگر بخوانید!- که نگران پایین رفتن آبِ سفرههای زیرزمینی است یا نگران ویرانشدن مناطقِ حفاظت شده با عبور اتوبانی به نام تهران شمال است، نگویید این بچه شهریهای خوش، صدایشان از جای گرم بلند میشود و درد مردم را نمیدانند. محیطِ زیست امری بهشدت پیچیده است در ابعاد زمانی، مکانی و موضوعی.
بارها این جمله را از برخی دوستانم شنیدهام که؛ کسانی که دربارهی محیط زیست و ارزشِ عناصر آن سخن میگویند، با واقعیتهای زندگی مردم آشنا نیستند. مثالهایشان هم از این دست است که: خوب! شما میگویید برای مردم این روستا جاده کشیده نشود چون از وسط یک منطقهی حفاظتشده عبور میکند و این منطقه زیستگاهِ فلان گربهسان است. شما هیچوقت به زنی که در این روستا زندگی میکند و در میانههای شب باید به بیمارستان رسانده شود فکر نمیکنید! یک پلنگ مهمتر است یا یک انسان؟ موضوع عقلانی به نظر میرسد، اما عقلانی نیست! سالهاست که بسیاری از اهالی سیاست و اقتصاد؛ که از رویکرد توسعهی بدون توجه به محیط زیست طرفداری میکنند، و متاسفانه گروه غالب در تصمیمگیران و مجریان این سرزمین هستند، طرفدارانِ محیطِ زیست را موجوداتی شاعرپیشه و بیدرد و بی اهمیت ترسیم کردهاند، که از گل و گیاه خوششان میآید و همه فکرشان این است که در مناظر طبیعی پرسه بزنند و از آواز پرندگان و صدای آبشارها لذت ببرند و از سرِ شکمسیری شعار میدهند که فلان چشم انداز کوهستانی دست نخورده باقی بماند؛ بی آنکه به مشکلات واقعی مردم، که از جنس بهداشت و نان و آموزش است فکر کنند. پرسش این است: خشکیدگی پیدرپی چشمهها و قناتها و خطر فرو پاشی زندگی در بسیاری از مناطق سرزمین به دلیل تهی شدن سفرههای زیرزمینی و بیابانی شدن این بخشها و تشنگی و بیخانمانی روستاییان و تنگیِ نفس شهرنشینان، نشانههایی نیستند که سیاستگذاران و کارگزاران را مجاب کنند تا با دقت بیشتری به آنچه دغدغهمندان محیط زیست میگویند، گوش فرا دهند؟ بهتر نیست عامل عقلانیت محیط زیستی را، که در قالب الویت دادن به ارزیابیهای محیط زیستی در پروژهها و تمرکز بر مفهوم پایداری در فرایند توسعه، نمود مییابد، اصلی بی چون و چرا در برنامههای توسعه قرار دهیم؟
نکتهی پایانی: توسعه فرایندی پیچیده است. این پیچیدگی نیاز به انسانهایی دارد که توان رودرو شدن با این پیچیدگی را داشتهباشند. برنامهریزان و مجریانِ توسعه، پیش از هر چیز باید وجود این پیچیدگی را به رسمیت بشناسند سپس باید پاسخ دهند که آیا همهی عوامل را در ابعاد زمانی و مکانی در برنامههای خود لحاظ کردهاند؟ چه اندازه وسواس در ارزیابی تاثیرات و هزینههایی که از کیسه محیط زیست هزینه خواهدشد، به خرج دادهاند؟ محیطِ زیست، در گسترههای زمانی و مکانی شگفتآوری، بازخوردهای هولناکی به برنامهریزان توسعه خواهد داد اگر عقلانیت به کار نباشد و اگر همهی ظرایف موضوع به خوبی دیده نشده باشند. متاسفانه این مردمان بی لبخند خواهند بود که مجبورند تاوان این کارهای اندیشیده نشده را بپردازند.