به نام آن هستی بخش
حضور ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر روحانی و همراهانشان در قوه مجریه
با سلام و تقدیم احترام
در ابتدای این نامه باید بگوییم که از یک سو با نگاه انصافی که به نقشه هواشناسی بادهای سختی و مخاطره که در سرزمین میوزند میکنیم و از سوی دیگر وقتی به رغم چنین روز تندبادی، عهد و امید ریاست محترم قوه مجریه و همراهانشان به برافراشته داشتن پرچم تدبیر امور و امیدرسانی به سرزمین ایران را میبینیم، این هر دو ما را بر ان میدارد که درهمین ابتدا، دعای توفیق دولت نو در اهتزاز این پرچم را پیوست نامه کنیم.
نخست آن که نگاهی که از یک سو به نقشه هواشناسی بادهای سختی و مخاطره از برای سرزمین داریم، و از سوی دیگر به عهد و سعی ریاست محترم قوه مجریه و همراهانشان در برافراشته داشتن پرچم تدبیر امور و امیدرسانی به سرزمین ایران و مردمانش در این روز تندباد مینگریم، این هر دو ما را بر ان میدارد که درهمین ابتدا، دعای توفیق دولت نو در اهتزاز این پرچم را پیوست نامه کنیم.
و سپس از آن جا که محیطزیست سرزمین را بنمایه و سرمایه امید، سلامت، توسعه و بهزیستی جامعه میدانیم و از وضعیت آن سخت دلنگرانیم، بر خود لازم میدانیم که دغدغه و پیشنهادهای خودمان، که جمعی از فعالان داوطلب و علاقهمندان محیطزیست سرزمین ایران هستیم، را به حضور ریاست محترم قوه مجریه و همراهانشان مطرح کنیم.
روند تخریب و فرسایش محیط زیست سرزمین ایران چه در بخش محیطهای شهری و انسانی و چه در عرصه محیطهای طبیعی در طی سالهای پیشین به نقطههای بحرانی و خطرناکی رسیده است و این در حالی است که تاثیرات ژرف و گسترده نابسامانیهای به وجود آمده بر تمامی شئون زندگی و امن مردم و زیرساختهای توسعه به ویژه در حوزههای سلامت عمومی، پایداری زیستی، اقتصاد و امنیت ملی روشنتر از روز است. جایی که امروز به آن رسیدهایم، ناکافی بودن و ناکارآمد بودن و شاید نادرست بودن سیاستورزیهایی که تا به امروز کردهایم را به رخ میکشد و نیاز به سیاستی نو و همت و بسیجی عاجل و فراگیر را فریاد میکند.
از میان سیاهه این آسیبها میتوان به موارد درشتی همچون اضمحلال نزدیک به بحران منابع آب زیرزمینی، روند افسار گسیخته نابودی زیستگاهها و اکوسیستمهای طبیعی، فرسایش پرشتاب خاک و بلعیده شدنمان توسط بیابانها، فرصتسوزیهای تاریخی از باب تدبیر کردن فجایع ماندگاری همچون خشک شدن دریاچه ارومیه، تلفات روز افزون جنگ آلودگیهای شهری با زندگی مردمان، گریبانگیر شدن پدیدههای حاد و بحرانزای منطقهای همچون پدیده ریزگردها، دستاندازی بیمهابا بر عرصههای طبیعی و تغییر سرشت آنها از خدمت در قواره طبیعت و سرزمین به خدمت در قواره منافع شخص و گروه، تراز نبودن انبوه جامعه و الگوهای مصرفش با طاقت سفره منابع سرزمینی، متاثر شدن از اثرات ژرف و سرنوشتساز غرقه شدن کشتی ساکنان زمین در بحرانهای محیطزیست جهانی همچون جهان گرمایی، الزام تاریخی به ترک حلقه تمدنهای مبتنی بر منابع سنتی انرژی و پیوستن به دایره تمدنهای مبتنی بر منابع انرژی پاک و تجدیدپذیر و در عین حال پاسخی نه چندان در خور از سوی ما، فراگیر شدن آلودگیهای ماندگار در آب، هوا، خاک و زنجیره غذایی، از بین رفتن همیشگی گونههای گیاهی و جانوری خاص سرزمین، فقر سرمایه اخلاق محیطزیست در جامعه و تاثیر آن در نحیفتر شدن بدنه اخلاق عمومی اجتماع و … اشاره کرد.
در حد بضاعت نویسندگان این نامه، مهمترین رویکردهای سیاستورزی در حوزه محیط زیست را که به باور ما ممکن است بتوانند داستان محیط زیست سرزمینمان را در مسیر دیگری قرار بدهند، به شرح زیر حضورتان تقدیم میداریم:
- محیط زیست ظرف تمامی فعالیتهای سرزمینی است و متاثر از بیشتر تصمیمگیریها و موثر بر بیشتر نتایج است. این فراگیری، نیاز به فرابخشی بودن مدیریت در این حوزه را ایجاد میکند. این فرابخشی شامل کلیه وزارتخانهها و سازمانها و هماهنگی میان آنها است. احیای شورای عالی محیط زیست میتواند یکی از راهکارهای مناسب برای نیل به این هماهنگی باشد.
- مدیریت در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی و همچنین سایر حوزههایی که ارتباط مستقیم با این دو دارند، نیازمند تخصص، تجربه و جسارتی فراتر از مدیریت عمومی است. سنتی که مدیریت در این حوزهها را به مدیران عمومی، مدیران بدون تجربه خاص در عرصه و مدیرانی تابع سایر بخشها و نهادها واگذار میکند، سنت ناکارآمدی است که ماحصلش آن چیزی هست که در آن هستیم. محیط زیست ایران نیازمند طبیبانی حاذقتر، پرتجربهتر و جسورتر است.
- سرمایه تخصصی محیطزیست در ایران چندان پرمایه نیست و با این حال آن متخصصانی هم که در ساختارهای رسمی جایگاهی ندارند از ایفای نقش محرومند و صدایشان در گوشهها تلنبار میشود و مجال تاثیر پیدا نمی کند. نیاز است که سازمانهای مرتبط و متولی محیطزیست جلوتر و سنتشکنتر از سایر سازمانها و نهادها این سرمایههای نه چندان پر تعداد را به تعامل و هماندیشی بخوانند.
- دردی که مام سرزمین از ناحیه وضعیتهای بحرانی محیطزیست میبرد در بسیاری از موارد در مرحله بیاطلاعی، کتمان و حتی شرم از طبیب گرفتار مانده است و نوبت به درمان و سیاستکردن نرسیده است. آمارها و مطالعات سرزمینی در باب وضعیت محیطزیست عموما مفقود، کهنه، چند روایتی، پنهان و نادقیق هستند. حتی اگر تخصص، اراده و نیروی لازم هم جمع یکدیگر شوند باز بدون روشنایی این آمارها و مطالعات توان بازکردن گرهها را نخواهند داشت. رفع ضعف این آمارها و مطالعات نیازمند به امر بالاترین مقام اجرایی بر کلیه سازمانها و ادارات مربوطه به بسیج گردآوری، پردازش، به روزرسانی، یکسانسازی و مهتر از آن شفافیت و قابل دسترسسازی آن آمارها و مطالعات میباشد.
- مسئله محیطزیست سرزمین، نیازمند همداستانی کلیه مردمان سرزمین است و آگاهی به مثابه برترین پدافند ما در برابر بارش آفات محیطزیست میباشد. برای رسیدن به این آگاهی ملی و همداستانی سراسری نیاز است که ظرفیت رسانهای و آموزشی قوای اجرایی کشور، چه جریانهای اصلی آموزشی و چه تریبونهای حاشیهای سازمانها، به صورت هدفمند متمرکز بر آگاهی و آموزش مسائل محیط زیست و راهکارهای حل آن باشند.
- در سازمانهای رسمی متولی محیطزیست محدودیتهای اثبات شدهای همچون نگاه از بالا به پایین، پیچیدگیهای تمرکزگرایی، عدم انعطاف به علت بزرگی سازمانی، عدم امکان پوشش گستردگی سرزمین و عدم تنوع در رویکردها باعث ناکارآمدی این سازمانها در به سامان کردن وضعیت محیطزیست سرزمین میشود. این مشکلات در همه جای دنیا به انواع مختلف تجربه شدهاند و راهکار اصلی فائق آمدن بر این نقطه ضعفها روی آوردن به سازمانهای مردم نهاد غیر دولتی (NGOها) و گستردن بستر رشد آنان بوده است.
- در کشور ما تاریخچه بسیار کوتاه مدت این سازمانها پر از فصلهای افت و خیزی است که سرخط بسیاری از آنها بیمهری، بیاعتنایی، رقیبپنداری، مزاحمپنداری و زیردستپنداری نهادهای غیر دولتی از سوی سازمانهای دولتی بوده است. لاجرم در چنین اقلیم نادوستانهای، و مخصوصا که خاک سرمایه اجتماعی هم کم قوت شده باشد، نهالهای بسیار جوان سازمانهای غیردولتی همچنان تنک و نحیف و کم اثر ماندهاند. تحول از این فضای سرد به فصلی بهتر نیاز به اراده بالاترین سطح اجرایی در تغییر رویکرد و نگاه سازمانهای اجرایی تابع دارد.
- طرح آمایش سرزمین به عنوان یک برنامه ملی زیربنایی و پیشنیاز میتواند به حقیقت جایگاه تبلور اراده سیاستگذاران بر مهار یورش آشفتگیها و به نظم کشیدن نیاز مردمان، استعدادهای سرزمینی، و پروژهها در بیتی همخوان با اصل محیط زیست باشد. همچنین برای رساندن جایگاه سند آمایش سرزمین به جایگاه یک سند بالادستی و مشرف بر تمامی پروژههای عمرانی نیاز به ایجاد بسترهای قانونی جایدهی و پیادهسازی این سند است.
- عرصههای طبیعی سرزمین ایران فراختر از بضاعت مدیریتی هر دولتی هستند و نیاز است مردمان هر کجایی توانا شوند که فراتر از شنوندگی و بینندگی صرف، دستی و نظری و غیرتی در نگاهداشت محیط زیستن خویش داشته باشند. جایگزینی روشهای سنتی ناکارآمد مرکزگرا در حفاظت از عرصههای طبیعی با روشهای نوین مبتنی بر مشارکت جوامع به خصوص جوامع محلی، یک تجربه آزمون شده و موفق در نقاط مختلف جهان بوده است. تحول از سنت مرکزگرایی به روشهای مشارکتی در حفظ بنمایههای محیط زیست در ایران نیاز به اراده و پشتیبانی در سطح بالاترین قوای اجرایی دارد.
- آسیبهای محیطزیستی کمترین اعتنایی به مرزهای سیاسی ندارند و بلکه بسیار موارد مرزهای جغرافیای طبیعی را هم بیاعتنا رد میکنند. این مسئله باعث شده که تکاپوی مقابله با این آسیبها ابعادی جهانی به خود بگیرد و موضوع آسیبهای محیطزیستی خود را به مجموعه موضوعات بحث و کنش و همکاری میان دولتها تحمیل کند.
ایران در این زمینه به طور سنتی گوشهنشین بوده است. نه خود ابتکار عمل خاصی داشته و نه به روند همکاری حسنه دیگران پیوسته و عموما پیوستنش به جریانها در دقیقه آخر و از سر بیمیلی و گویی که به خاطر اندیشه از آبرو بوده است. از سایه در آمدن و در میانه جمع ایستادن و دست تعاون در امر نیکویی چنین ضروری دادن نیاز به عزم جدی قوه مجریه و بلکه همراه خود کردن سایر قوا با خویشتن دارد.
امید است با توفیق الاهی و اتخاذ تصمیمهای اصولی در دولت نو و همدستی با نهادهای غیردولتی و ظرفیتهای مردمی، شاهد توقف تخریب و تهیشدن بنمایههای زیست و توسعه در محیطزیست و منابع طبیعی باشیم و این توقف بتواند که انشاءالله باقیات صالحاتی برای مجریان و دستاندرکاران و همتورزانش باشد.
جمعیت داوطلبان سبز
۱۳۹۲/۶/۶