زمان اجرا: نهم و دهم خرداد یکهزارو سیصد و نود و دو
مکان: منطقه عمومی لفور سوادکوه
مناسبت اجرا: روز جهانی محیط زیست
تعداد شرکت کنندگان در برنامه: سیزده نفر
اهداف برنامه:
- انس با طبیعت
- گرامیداشت و یادآوری روز جهانی محیط زیست
- آموزش اندیشیدن به محیط زیست
مدیر و هماهنگ کننده برنامه: هادی کاشانی
تسهیلگر آموزشی و نویسنده گزارش: ابوالفضل وطن پرست
عکس ها: وجیهه جعفری/ ابوالفضل وطن پرست
برای مراقبت کردن از چیزی هیچ راهی جز شناخت دقیق آن وجود ندارد. همه موارد دیگر از قبیل دوست داشتن آن چیز و الویت داشتنش در زندگی تو ، نسبتی مستقیم با میزان شناخت تو از آن چیز دارد. شناخت مفهومی عقلانی است. چیزی از جنس فهمیدن و ادراک کردن. پس داشتن اطلاعات و تحلیل آن ها و حرکتی ذهنی برای فهمیدن پیچیدگی هایی که آن چیز دارد لازمه شناخت دقیق آن است.
پرسش ها در باره چیستی حیات و محیط پیرامونی بسیار است. اما آنچه به رابطه ما، به عنوان عضوی از این حیات پیچیده ، و محیط زیست رنگی متفاوت داده است، حجم مداخلات و تاثیرات ما بر این محیط است، مداخلاتی که عموما به نفع دیگر زیستمندان این حیات نیست و در نهایت موجب عقب نشینی هر روزه عرصه های طبیعی در برابر مداخلات انسانی شده است.
به گمان ما، ارزش حضور نهادهای غیر دولتی در عرصه حفاظت از محیط زیست به اندازه حجم دانش و شناختی است که در میان مردمان یک سرزمین می پراکنند. مهم ترین وظیفه این نهادها، تقویت انگیزه های مردم برای یادگیری در باره محیط زیست و تامل بر پرسش های اساسی است که حیات را بر کره زمین تهدید می کنند. اقدام ها به دنبال اندیشه ها زاییده خواهند شد. تمرکز بر اقدام ها اگر با هدف برانگیزاندن اندیشه ورزی در میان مردمان نباشد در نگاهی کلان ممکن است نه تنها سودی برای حفاظت نداشته باشد که حتی موجب تخریب بیشتر شود.انس با طبیعت اگر با خود اندیشه ورزی نسبت به ارزش حیات و طرح پرسش های کلیدی در باره زمین را در پی نداشته باشد حرکتی تفننی است که در نهایت با همان نگاه ابزاری رایج به زمین همنوا خواهد شد. طبیعت منبعی خواهد بود برای سود بردن بیشتر من. طبیعت باز ابزاری است برای تفرج خاطر و تفریح من و شاید رسیدن به آرامش. ممکن است این آرامش زمانی به کار اندیشیدن در باره هر چیز دیگری بیاید اما الزاما موجب تامل و تفکر در باره ارزش حیات بر روی کره زمین و وظیفه من در حفاظت از آن نخواهد شد.
با این تفکر، بر آن شدیم تا برنامه های طبیعت گردی جمعیت داوطلبان سبز را رنگ و بویی از جنس شناخت عمیق تر بدهیم. ایده این برنامه را نخست با هادی کاشانی مطرح کردم و هادی داستان را پی گرفت و شد اولین برنامه طبیعت گردی با رویکرد آموزش و شناخت محیط زیست.
مکان برنامه
محل برنامه با توجه به داشتن دوستانی در شهر شیرگاه در منطقه عمومی سوادکوه و سهل الوصول بودن اجرای برنامه و همچنین جذابیت هایی که مناطق جنگلی شمال کشور در فصل بهار دارند انتخاب شد.
شهر شیرگاه در مسیر جاده اصلی فیروزکوه قرار دارد. حدود دو ساعت پس از خارج شدن از تهران و ورود به جاده فیروزکوه پل خاطره انگیز ورسک قرار دارد و اندکی پس از آن شهر شیرگاه که مرکزیت شهرستان سوادکوه را یدک می کشد، واقع شده است. دیدار مسیر راه آهن تهران شمال و برخی نقاط معروف آن مثل سه خط طلا و پل ورسک، ارزش های این سفر را بالاتر می برد.
شهر شیرگاه بافت قدیمی خود را تا حد زیادی حفظ کرده است. مردمانش به شکلی غریب کم حرفند و فضای عمومی شهر خالی از توریست است. ظاهرا مردم به حفظ ساختارهای فرهنگی و اجتماعی خود علاقه بیشتری دارند تا جذب پول توریست ها.
از شهر شیرگاه تا جنگل واقع در منطقه عمومی لفور سوادکوه – روستای شاه کلا – چهل کیلومتر -حدود یک ساعت نیم رانندگی با مینی بوس- راه است. در مسیر از روستاهای سنبله رود، سه راه شیردار کلا، کالی کلا، رییس کلا و درنهایت شاه کلا باید گذشت تا به ماهی سرایی در ابتدای راه جنگلی برسیم. محل اصلی برنامه جنگل هایی بود که بعد از ماهی سرا واقع شده است.
جزییات برنامه
روز اول
ساعت سه بعد از ظهر پنج شنبه نهم خرداد نود و دو در ضلع شمالی میدان نوبنیاد تهران جمع شدیم. سیزده نفر بودیم که با راننده مینی بوس شدیم چهارده نفر. کوچکترین فرد گروه ده ساله بود و بزرگترین را به خاطر ندارم شاید من بودم که چهل و پنج ساله ام! ساعت سه و نیم راه افتادیم. نیم ساعت بعد متوجه خرابی کولر مینی بوس شدیم.
نکته: در همه چیز- مثلا برای سفر یا برای یک قرار کاری اگر در ایران باشی و همه چیز را هزار بار هم چک کنی بسیاری از مردم همانطور که خودشان فکر می کنند عمل می کنند و حساسیت ها و الویت های شما هیچ اهمیتی برایشان ندارد. مثلا می دانم که هادی بارها کولردار بودن ماشین را چک کرده اما راننده با سخت نگرفتن دنیا اصلا به خودش زحمت چک کردن کولر را پیش از سفر نداده است.
حدود ساعت چهار و نیم در روبروی دامنه های زرینه کوه ایستادیم و تا پای یک درخت ارس کهنسال پیاده روی کردیم. در باره این درخت شگفت انگیز که بومی طبیعت ایران است حرف زدیم و عکس انداختیم. گون های البرز را تماشا کردیم و بعد حرکت کردیم به سمت ورسک.
در بین راه برنامه معارفه را انجام دادیم. قرار بود افراد دو به دو با هم آشنا شوند. قرار شد هر کس مهم ترین پرسش هایی را که در باره محیط زیست در ذهن دارد به دیگری بگوید و به دو سوال کوچک دیگر هم پاسخ دهد: بهترین کار محیط زیستی که تا به حال انجام داده ام چه بوده؟ بدترین کار محیط زیستی که انجام داده ام چه بوده؟
از خواننده گزارش هم می پرسیم: مهم ترین پرسش هایی که در باره محیط زیست در ذهن داری چیست؟ بهترین و بدترین کاری که برای زمین انجام داده ای چه بوده است؟
ساعت حدود هفت بعد از ظهر بود که به ورسک رسیدیم. چای و عکس و نیمرو و حرکت دوباره. نیمرو درخواست سپهر کم سال ترین فرد گروه بود اما بقیه هم شراکت کردند.
نکته: خوردن یکی از جاهایی است که به شدت ظرفیت مشارکت عمومی بالا می رود!
ساعت نه شب به شیرگاه رسیدیم. شهری احاطه شده با جنگل با خانه هایی که کم کم در حال مدرن شدن اند. خانه ای که هادی اجاره کرده بود حیاطی بزرگ و زیبا داشت با گل هایی ترو تازه و دو درخت نارنج شکوهمند که نترنج هایی بر سر شاخه هایشان باقی بود. در طبقه دوم ماوا گرفتیم و رفتیم برای خرید.
شام را که خوردیم یک جمع بندی از پرسش های مربوط به محیط زیست کردیم. هدف نهایی این برنامه آموزش این بودکه:
یاد بگیریم چگونه به اطرافمان نگاه کنیم که مسیر تفکر در باره محیط زیست، مسیری منطقی و متنهی به رفتاری هوشمندانه تر در برابر زمین باشد. می خواستیم منشاء پرسش هایمان را بکاویم و با استفاده گونه شناسی پرسش ها به واکاوی آنچه می اندیشیم بپردازیم. گویا بحث گنگ بود. گویا زمان برای این بحث اندکی سخت، میزان نبود. شاید تسهیلگر هنوز راه زیادی تا آموختن فنون تسهیلگری دارد.
بحث در باره منشاء پرسش های ما در باره محیط زیست کمی اعضای گروه را اذیت کرد. ادامه گفت و گو را گذاشتیم برای فردا و به سراغ خواب رفتیم.
نکته: در انتخاب موضوع و انتخاب مخاطبین هر برنامه آموزشی باید بیش از حد دقت کرد. عدم تناسب دانش پیشین و زمینه ها و علایق مخاطبین با عنوان و محتوا به شدت بر کیفیت آموزش لطمه خواهد زد. مهارت های آموزشی و استفاده از تکنیک ها تا حدی در کم مردن این فاصله کمک کننده است اما قدرت پوشش کامل را ندارد.
نکته: بعد از شش ساعت در ماشین نشستن و خوردن شام در یک منطقه ییلاقی هیچ وقت بحث هایی که نیاز به کار انداختن بیش از حد سلول های ناحیه کورتکس مغز را دارند راه نیاندازید. بودریار و فوکو را فراموش کنید.
روز دوم
ساعت ۵٫۳۰ بیدار باش بود. بعد از صبحانه به سمت…..راه افتادیم. اطلاعات ملی مسیر توسط هادی کاشانی ارایه شد. توقفی کوتاه در میان مسیر داشتیم برای شنیدن صدای پرندگان. ساعت ۹ صبح در محل ماهی سرای نزدیک روستای….بودیم. در ابتدای مسیر جنگلی در فضایی فوقالعاده زیبا بساط کارگاه آموزشی را برپا کردیم. در باره آنچیزهایی که ذهن ما را به تفکر وامیدارند و تفکراتی که منجر به بروز رفتارهای ما می شوند گفت و گو کردیم. با استفاده از الگوی زنجیره رفتار به بحث در باره توانایی آموخته شده ذهن برای دریافت محرک های محیطی پرداختیم. سپس از اعضای گروه خواسته شد به درون جنگل بروند و سعی کنند با نگاهی تازه به تماشای جنگل بنشینند. جیزهای متفاوت ببینند. با دقت ببینند. جزییات را کشف کنند و تلاش کنند چیزهایی را ببنند که شاید کسی به آنها توجهی نمی کند.
سپس به حرکت در جنگل ادامه دادیم . پس از حدود چهل و پنج دقیقه پیاده روی در جنگل در کنار رودخانه بابلرود مجددا بساط کار آموزش را به پا کردیم.
هدف پاسخ به این پرسش بود که چرا تماشای زمین و اجزای آن پرسش های مهمی را در ذهن ما بر نمی انگیزاند. در باره سازوکار ایجاد پرسش و شگفت زده شدن ذهن گفت و گو کردیم. اینکه چشمی که برای تماشا تربیت شده باشد و گوشی که برای شنیدن تربیت شده باشد می تواند چیزها را ببند و بشوند و انگاه شگفت زده شود و انگاه به طرح پرسش های بنیادین در باره حیات بپردازد و آنگاه به دنبال یافتن پرسش های در جهان واقع و جهان ذهن ها بچرخد و انگاه به انسانی بدل شود که رفتاری مودبانه در برابر زمینی این همه شگفت انگیز و به بدیل داشته باشد. و انگاه به محافظ زمین بدل شود.
نکته: استفاده از ابزارهای آموزشی در همه محیط های آموزشی کمک کننده است اما در فضاهای طبیعی از اهمیت به سزایی برخوردار است.
نکته: استفاده از فیلم های آموزشی در این برنامه های شاید مفید باشد به شرط آنکه در زمان و مکان مناسب استفاده شود.
نکته: استفاده از افرادی که در طبیعت کار می کنند، مثلا محیط بانان یا چوپانان ، برای تفهیم برخی موضوعات پیچیده به زبانی ساده می تواند پیشنهاد شود.
ساعت ۱۲ ظهر به محل ماهی سرا برگشته بودیم.
ناهار را در رستورانی با خدمات قابل قبول خوردیم. بعضی ماهی تازه خوردند و بعضی، مثل من، از ترس مشکلات بعدی در هنگام سوار شدن در ماشین به نان و زیتونی قناعت کردند. ساعت ۲٫۳۰ در شیرگاه بودیم و پس از خوردن بستنی و آب به سمت تهران راه افتادیم.
در بازگشت یک جمع بندی از مباحث کردیم. در باره نقاط قوت و ضعف برنامه حرف زدیم و در یک قهوه خانه چای و هندوانه خوردیم.
ساعت ۸ بعد از ظهر در تهران بودیم.
پیشنهادها
- در باره برنامه و چند و چون آن دقیقا اطلاع رسانی کنید. مکن است افراد با انتظارات متفاوتی وارد برنامه شوند. این موضوع هم مجریان را آزار می دهد و هم شرکت کنندگان را.
- به نظر می رسد اگر بخواهیم برنامه آموزشی دقیقی اجرا کنیم شاید لازم باشد یک گفت و گوی تلفنی با شرکت کنندگان پیش از برنامه داشته باشیم. تکمیل پرسشنامه هم می تواند مفید باشد.
- برنامه های کوتاه مدت برای اجرای برنامه های اموزشی زیاد مناسب به نظر نمی رسند.
- درباره زمانبندی ها و جدی بودن فرایند آموزش از قبل اطلاع رسانی کنید.
- هزینه های بخش آموزش را به شرکت کنندگان اعلام کنید. اگر این هزینه های توسط سازمان شما تقبل شده است و شرکت کنندگان مجبور به پرداخت هزینه ای نیستند به آن ها دقیقا اطلاع دهید.
- اگر مستندات آموزشی لازم است، از پیش تهیه کنید.
پیوستها :
– گزارش برنامه به روایت یکی از شرکت کنندگان در برنامه